چگونگی تولد جهان از سؤالاتی است که همواره ذهن انسان را به خود معطوف کرده است.
فلاسفه، دانشمندان علوم طبیعی، فیزیکدانان، الهیاتدانان و... هر یک به نحوی پاسخگوی این سؤال بوده اند. جهانبینی الهی و الحادی، در چگونگی پاسخگویی به این سؤال، مبنایی بسیار مؤثر است. برخی ملحدان تلاش میکنند با توسل به بعضی فرضیههای1 فیزیک و اختر- فیزیک و با ایجاد شبهه، وجود خداوند را انکار کنند، مثلا می گویند: علم فیزیک با فرضیه «بیگ بنگ» و «خلق جهان از هیچ» آغاز جهان را توضیح میدهد؛ بنابراین مطرح کردن خدا به عنوان خالق عالم، غیر علمی و ساخته ذهن بشر است.
شبهه مذکور را میتوان در قالب این سؤال مطرح کرد:
آیا با کمک فرضیههای علم فیزیک، مثل «بیگ بنگ» و «خلق جهان از هیچ» میتوان مسائلی، مثل وجود خداوند و نحوه پیدایش جهان را توضیح داد؟
نوشتار پیشرو این سؤال را در دو بخش اجمالی و تفصیلی پاسخ خواهد داد.
پاسخ اجمالی:
1- فرضیه بیگ بنگ، غیرقطعی است و مخالفانی مانند انیشتین، جیمز باردی، جولیانو سزار نیوز، فردهویل، هانس آلفون و... دارد. همچنین نظریه لاپلاس، نظریه کهبانگ (انفجار کوچک)، نظریه پلاسما، نظریه حالت پایدار و... فرضیههایی در مقابل بیگبنگ هستند.
2- فرضیه بیگ بنگ، ازنظرعلمی، برپیشْ فرضی کاملاً نادرست، قرار گرفته است؛ یعنی قائلان به این فرضیه گمان کرده اند که در قانون علیت، تقدّمِ علت برمعلول، "تقدّم زمانی"است و براین اساس، نتیجه گرفته اند که چون قبل از تولدِ عالم،" زمانْ" وجود نداشته، در نتیجه جهان، به خالق نیازی ندارد؛ خودْ به خودْ و بدون علت، پدیدآمده است. درحالی که بر اساس دیدگاه ملاصدرا زمان، بُعدی از ابعاد ماده است و از حرکت و سیلان آن انتزاع می شود؛ از این روی وجود زمان پیش از ماده از اساس بیمعنا است؛ بنابراین لازم نیست که برای زمان مرز و لبه معینی فرض شود که خداوند جهان مادی را از آنجا آفریده باشد.
3- آنچه در فیزیک، اختر- فیزیک و فلسفه، هیچ و خلأ نامیده میشود به معنای «هیچِ مطلق» نیست و اساساً هیچِ مطلق در فیزیک کلاسیک و در فیزیک جدید نمیتواند منشأ اثر و قابل اندازهگیری باشد؛ بیشتر فلاسفه، وجود خلاء مطلق را محال میدانند و علم، فلسفه و منطق فطری انسان، نمیپذیرد که این جهان، "خود به خود " و " بدون علت"، به وجود آمده باشد.
پاسخ تفصیلی:
پاسخگویی به چنین شبهاتی از جهات مختلف حائز اهمیت است. باتوجه به گسترش ابزارهای ارتباط جمعی و دسترسی آسان به اطلاعات، فضای غبارآلودِ شبهات الحادی، ذهن مخاطب ناآگاه را مسموم میکند؛ بنابراین ضرورت دارد با ارائه جهانبینی صحیح به مخاطب، به این شبهات الحادی پاسخ دهیم، تا ضمن اثبات وجود خداوند، نیازمندی بشر به متافیزیک، فلسفه و دین نیز روشن گردد. بدین ترتیب مرز بین فیزیک و متافیزیک مشخص شده و ناتوانی فیزیک و اختر فیزیک در تبیین مسائل متافیزیکی و دین اثبات میشود.
پس از بیان ضرورت پاسخگویی به این شبهه، ابتدا سوال و در نهایت پاسخ مطرح می شود:
«آیا با کمک فرضیههای علم فیزیک، مثل «بیگ بنگ» و «خلق جهان از هیچ» میتوان مسائلی، مثل وجود خداوند و نحوه پیدایش جهان را توضیح داد؟
جهت پاسخ ابتدا لازم است بدانیم که بسیاری از فیزیکدانان برجسته، مثل پنروز معترفند، تاکنون بشر توانسته است تنها به 5 درصد جهان شناخت پیدا کند و 95 درصد عالم ناشناخته است که آن را ماده تاریک مینامند؛ بنابراین بشر نمیتواند با چنین علم محدودی، احکامی کلی و قطعی در مورد خالق و آغاز جهان صادر کند؛ ضمن اینکه با فرضیههای غیرقطعی، مثل بیگ بنگ و خلق جهان از هیچ، نیز نمیتوان به طور قطع در مورد آغاز جهان نظر داد.
بسیاری از اندیشمندان صاحب نام، مثل انیشتین، جیمز باردی، جولیانو سزار نیوز، فردهویل، هانس آلفون و.....مخالف نظرات هاوکینگ هستند و نظریه لاپلاس، نظریه کهبانگ(انفجار کوچک)، نظریه پلاسما، نظریه حالت پایدار و.... فرضیههایی در مقابل بیگبنگ هستند.
نکته قابل توجه این است که فیزیک با توضیح چگونگی آغاز جهان که امری غیر تجربی و متافیزیکی است؛ خواسته یا ناخواسته عینک فلسفی به چشم زده و از حیطه موضوع علم فیزیک؛ یعنی ماده خارج شده است.
فرضیه بیگ بنگ، ازنظرعلمی، برپیشْ فرضی کاملاً نادرست، قرار گرفته است؛ یعنی قائلان به این فرضیه گمان کرده اند که در قانون علیت، تقدّمِ علت برمعلول، "تقدّم زمانی"است و براین اساس، نتیجه گرفته اند که چون قبل از تولدِ عالم،" زمانْ" وجود نداشته، در نتیجه جهان، به خالق نیازی نداشته؛ خودْ به خودْ و بدون علت، پدیدآمده است، در حالی که باید توجه کرد قانون علیت، یک اصل عقلی، علمی و فلسفی است؛ بر اساس این قانون وبرخلاف فرضیه بیگ بنگ، تقدّمِ علت برمعلول، تقدّمِ "وجودی" است، نه زمانی. این مطلب علمی را بایک مثال بسیار ساده میتوان تا حدی توضیح داد: هنگامی که قفلی را با کلید میگشایید؛ گردش کلید، علت گشوده شدن قفل است ومقدم بودن گردش کلید بر گشوده شدن قفل یک امر مسلم به شمار میآید، ولی در این تقدم و تاخر، «فاصله زمانی» وجود ندارد و حرکت دست وگشوده شدن قفل، به طور همزمان اتفاق میافتد. با این همه، گشوده شدن قفل اثر گردش و چرخیدن کلید است2.
زمان بر اساس دیدگاه ملاصدرا، بُعدی از ابعاد ماده است و از حرکت و سیلان آن انتزاع می شود؛ از این روی وجود زمان پیش از ماده از اساس بیمعنا است؛ بنابراین لازم نیست که برای زمان مرز و لبه معینی فرض شود که خداوند جهان مادی را از آنجا آفریده باشد، بلکه زمان، تابع ماده و حرکت است و خود مخلوقی از مخلوقات الاهی است که «جعل تبعی» به آن تعلق گرفته است3.
«ازلیت زمانی ماده» به تنهایی مستلزم غنا و بینیازی از علت نیست. اگر ملاکِ حاجت به علت «حدوث زمانی» بود؛ چنین گمانهای به جا مینمود؛ در حالی که در بحث از ملاکِ حاجتِ به علت، صحبت از «حدوث ذاتی» است؛ یعنی اگرعقل، دریابد که وجودیک پدیده، "حتمیت"؛ یعنی "ضرورت" و "لزوم" ندارد؛ حکم میکند که این پدیده، موجودی "محتمل" و "ممکن" است و به علت احتیاج دارد؛ هرچند از نظر زمان، ازلی باشد4.
این امکان و احتمال، همان "ملاکی" است که اثبات میکند جهان، به علت نیاز دارد و دربیان فلسفی، به آن" امکان فقری" گفته میشود؛ از سوی دیگر براساس حکمتِ اسلامی، جهان، بر اساس حرکت جوهری، در هرلحظه و به طور دائم در حال خَلق شدن است؛ درنتیجه سؤال از «زمانِ خَلق»، بیمعنا است5.
نکته دقیق، عمیق و جالب این است که با وجود تمام توصیفات، توجیهات و فرضیاتی که مُلْحِدان ْ قرنها است درمورد چگونگی ِپیدایشِ جهان مطرح کردهاند، بازهم، فطرتِ همه انسانها بیاختیار، از"علت"پدیدهها و خالِقِ عالَم سؤال میکند! این نکته بسیار نیز جالب و قابل تامل است که این سؤال فطری از علت پدیدهها، همواره فیزیکدانان را مجبور کرده است تا برای ردّ قانون علیت، «علتتراشی» کنند! و با جعل فرضیه «بیگ بنگ»، «خلق جهان از هیچ» و ... بخواهند علت بیعلت بودن عالم را اثبات کنند؛ یعنی رد قانون علیت، با کمک علت !!
در نقد فرضیه «خلق جهان از هیچ»، ضروري است به طرح يك پرسش بنيادين و مهم بپردازيم: «هيچ» چيست؟
«مارتین ریس»، پروفسور بازنشسته کیهان شناسی و اخترفیزیک دانشگاه کمبریج ولارنس كراوس استاد فیزیک، مؤلف چندین کتاب معروف و برنده چند جایزه بیناللملی میگویند: ممکن است خلقت از هیچ، ساده و واضح به نظر بیاید، اما آزمایش ها نشان می دهند که فضای خالی، واقعا خالی نیست. انرژی مرموزی در خلاء وجود دارد که می تواند سرنوشت جهان را به ما بگوید. براي يك فيزيكدان، معنای اوليه «هيچ»، فضايي خالي است كه «هيچچيز» در آن وجود ندارد، اما در واقع اين «هيچ» با توجه به قوانین مكانيك كوانتوم و نسبيّت، بسيار پيچيده است6.
آنچه در فیزیک، اختر فیزیک و فلسفه، هیچ و خلأ نامیده میشود به معنای هیچِ مطلق نیست و اساساً هیچِ مطلق در فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید نمیتواند منشأ اثر و قابل اندازهگیری باشد؛ بیشتر فلاسفه، وجود خلاء مطلق را محال میدانند و علم، فلسفه و منطق فطری انسان، نمیپذیرد که این جهان، "خود به خود " و " بدون علت"، به وجود آمده باشد7.
پینوشت:
- برخی، فرضیه و نظریه را مترادف دانسته و بعضی دیگر نظریه را برتر از فرضیه میدانند.
- طباطبایی، محمدحسین(1362) نهایه الحکمه، مرحله 10، فصل 6 و7، قم: موسسه النشرالاسلامی.
- صدرالدین شیرازی، الاسفارالاربعه(1981م)، ج3، ص77، پاورقی4، بیروت: دارالاحیاءالتراث؛ طباطبایی، محمد حسین(1362) نهایه الحکمه، مرحله 7، قوه و فعل، قم: موسسه النشرالاسلامی.
- طباطبایی، محمدحسین(1362) نهایه الحکمه، مرحله 4، فصل7، قم: موسسه النشرالاسلامی.
- طباطبایی، محمدحسین(1362) نهایه الحکمه، مرحله 8، علت و معلول، فصل3، قم: موسسه النشرالاسلامی.
- کاظمی، رضا، سایت بیگ بنگ، مقاله بررسی ماهیت هیچ، 23/3/98.
- ر.ک: حکیم، احمد، مقاله «هستی شناسی خلأ»، پژوهشهای فلسفی کلامی، ش57.
نظرات